کد مطلب:301684 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:172

مجاز بودن ورود و توقف فاطمه در مسجدالنبی در همه ی حالات


موضوع هشتم اشتراك حضرت صدیقه سلام الله علیهاست با پدر و همسر و فرزندانش سلام الله علیهم در مجاز بودن استثنائی آنان به ورود و توقف در مسجد پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم در جمیع حالاتشان.

مسجد پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم نسبت به تمام مساجد امتیازی خاص دارد، به این معنی كه هر شخص جنب و نفساء و حائض می تواند به هر مسجدی وارد شود و بدون توقف از آنجا عبور كند، ولی هرگز كسی مجاز نیست در حال جنابت و حیض و نفاس از مسجدالنبی عبور نماید و این حكم، علی و فاطمه و حسنین علیهم السلام مستثنی هستند. آنان می توانند در هر حالتی كه باشند از مسجد الرسول عبور كنند؛ و نه تنها می توانند از آنجا عبور كنند، بلكه می تواند در آن ازدواج نمایند و یا در حال جنابت در آنجا توقف كنند، و حتی حضرت


زهرا علیهاالسلام مجاز است كه فرزندانش را در آن مكان مقدس و مطهر بدنیا آورد؛ و این امتیاز مطلب بسیار مهم و فوق العاده ای است و شایان دقت و بررسی است. (ما ابتدا به ذكر چند روایت از علمای عامه می پردازیم و پس از نقل آنها پیرامون این منقبت زهرا علیهاالسلام سخن خواهیم گفت):

1- حافظ نسائی از ابن عباس روایتی نقل كرده است كه سیوطی آن را از قول وی بدین صورت ذكر می نماید:

«قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لعلی: ان موسی سال ربه ان یطهر مسجده لهارون و ذریته و انی سالت الله ان یطهر لك و لذریتك من بعدك...». [1] .


«حضرت رسول به امیرالمؤمنین فرمود: موسی از پروردگار خویش درخواست كرد كه مسجدش را برای هارون و ذریه ی او پاك و مطهر گرداند و من نیز این مطلب را برای تو و فرزندانت از خدا خواستار شدم...».

2- روایت دیگری به همین مضمون از امیرالمؤمنین نقل شده است كه آن حضرت فرمود:


«اخذ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بیدی فقال: ان موسی سال ربه ان یطهر مسجده بهارون و انی سالت ربی ان یطهر مسجدی بك و بذریتك...». [2] .

این روایت را حافظ بزار، حافظ هیثمی، حافظ سیوطی و حلبی [3] در السیره الحلبیه نقل كرده اند.

3- حافظ بیهقی [4] در سنن كبری از پیامبر اكرم چنین روایت می كند كه آن حضرت فرمود:

«الا ان مسجدی حرام علی كل حائض من النساء و كل جنب من الرجال، الا لرسول الله و اهل بیته: علی و


فاطمة والحسن والحسین». [5] .

«آگاه باشید، بدرستیكه ورود به مسجد من برای زنان حائض و مردان جنب حرام است مگر برای من و خانواده ام علی، فاطمه، حسن و حسین».

و این روایت را جمعی دیگر از علما نیزنقل كرده اند.

4- بخاری در تاریخ كبیرش حدیثی از عایشه نقل می كند كه پیامبر اكرم فرمود:

«لا احل المسجد لحائض و لا لجنب الا لمحمد و آل محمد». [6] .

«ورود به این مسجد به زنان حائض و مردان جنب حلال نیست مگر به محمد و آل محمد».

5- در روایت دیگری كه جامعتر از احادیث قبلی است حافظ بیهقی می نویسد كه حضرت رسول فرمود:

«الا لا یحل هذا المسجد لجنب و لا لحائض الا لرسول الله و علی و فاطمه والحسن والحسین، الا قد بینت لكم الاسماء ان لاتضلوا». [7] .

«ای مردم آگاه باشید كه ورود به این مسجد برای اشخاص


جنب و حائض حلال نیست مگر به رسول خدا و علی و فاطمه و حسن و حسین؛ آگاه باشید كه من اكنون یك یك اسامی آنان را ذكر كردم، تا دچار اشتباه و گمراهی نشوید».

در اینجا نكته ی مهم این است كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم با تعیین اسامی و مشخص نمودن افراد منظور، و گفتن نام پنج تن بطور وضوح، می خواهند برای همگان كاملا روشن شود كه در این مورد، مقصود از آل محمد چه كسانی هستند تا همانند شان نزول آیه ی تطهیر عده ای مغرضانه نگویند- چنانكه جمعی از علمای اهل سنت گفته اند- مراد از آل محمد زنان پیامبرند، و یا مقصود ازآل هر مردی، خانواده ی اوست كه در خانه اش با هم زندگی می كنند؛ و با این منطق و استدلال نادرست بخواهند برای افرادی یك منقبت از خود بتراشند و فضائل مسلم آل محمد را نادیده انگارند.

«قد بینت لكم الاسماء ان لاتضلوا»؛

یعنی ای مردم خوب توجه كنید، فقط این اشخاص كه من نام بردم مشمول این فضلیت هستند و در این مورد فریقین (شیعه و سنی) هم رای و هم عقیده اند. [8] .


یك دسته ازعلمای عامه ضمن اینكه تصدیق می كنند در حكم مسجد النبی فقط پنج تن علیهم السلام استثناء شده اند، ولی می گویند: چون علی در خانه اش به مسجد پیامبر باز می شد، لذا در هر حالتی اجازه ی عبور از آن مسجد را داشته است. جواب مسئله این است كه اولا «حق اجتیاز»، عبور از مسجد را جایز می داند، آن هم نه برای مسجدالنبی، و نه ساكن شدن و یا جنب شدن در آنجا را.

ثانیا در خانه ی عده ای از اصحاب پیامبر همانند خانه ی علی به مسجد النبی باز می شد و اگر استدلال مذكور درست می بود بایستی به آنها هم حق اجتیاز (عبور) از مسجد داده می شد؛ درصورتیكه می بینیم، پیامبر اكرم دستور فرمود تمام درهایی كه به مسجد باز می شود باید مسدود گردد و ورود و خروج همه ی افراد به خانه ها، باید خارج از محوطه ی مسجد انجام پذیرد، مگر علی و اولاد علی علیهم السلام. پس از ابلاغ این فرمان الهی غوغایی برپا شد و عده ای بخدمت رسول خدا آمدند و تقاضا می كردند راهی به سوی مسجد داشته باشند. حتی جناب عباس عموی پیامبر به آن حضرت عرض كرد: من حاضرم در خانه ام را ببندم، ولی خواهش می كنم اجازه بدهید دریچه ای به سوی مسجد داشته باشم؛ ولی رسول اكرم فرمود: اختیار بسته یا باز بودن در خانه ها به سوی مسجد، به دست من نیست؛ و من از جانب خدا مامور ابلاغ این حكم هستم و هرگز اجازه نمی دهم كه حتی یك دریچه به جانب مسجد باز باشد و این فضیلت مخصوص است به


علی و خانواده ی او. [9] .

جمعی از دانشمندان اهل سنت كه قائل به این خصوصیت هستند چنین اظهار نظر می كنند: علت اینكه علی و خانواده ی او مجازند از مسجد النبی در هر حالتی عبور، توقف و یاسكونت كنند و از سایر مردم استثناء شده اند، این است كه شرایط اجرای حكم در آنان موجود نیست؛ زیرا آنان پاك و مطهرند، نه جنب می شوند و نه حائض و نفساء و از این جهت است كه فاطمه سلام الله علیها را طاهره ی مطهره نامیده اند، و این مطلب را از احادیثی كه از پیامبر اكرم وارد شده استنباط كرده اند. (از جمله ی این احادیث، روایات زیر است):

1- قرمانی [10] در اخبارالدول از عایشه چنین روایت می كند: «اذا اقبلت فاطمه كانت مشیتها مشیة رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، و كانت لا تحیض قط، لانها خلقت من تفاحة الجنة، و لقد وضعت الحسن بعد العصر وطهرت من نفاسها فاغتسلت و صلت المغرب، و لذلك سمیت الزهراء».

«راه رفتن فاطمه همانند مشی رسول خدا بود، او هیچگاه مثل زنان


دیگر ناپاكی ماهانه نداشت، و این پاكیزگی از سیبی است بهشتی كه مایه ی خلقت زهرا بوده است...».

این همان سیب بهشتی است كه خدای تعالی در شب معراج به حضرت محمد هدیه فرمود، و از آن نطفه ی مطهر فاطمه منعقد گردید. [11] پیامبر اكرم همواره سینه و دست و چهره ی زهرا را می بوسید و می بوئید، و می فرمود: یا فاطمه هرگاه من مشتاق بهشت می شوم، از تو بوی بهشت را استشمام می كنم، و عطر سیب بهشتی از تو به


مشامم می رسد. [12] .

عایشه كه خود این فرمایشات حضرت را شنیده است چنین استنباط و اجتهاد می نماید كه مطهر بودن فاطمه علیهاالسلام از ناپاكیهای ماهانه ی زنانه، به سبب آن سیب بهشتی است كه خمیر مایه ی خلقت اوست، و از حق نمی توان گذشت كه اجتهاد آن مخدره دراینجا صحیح بوده است!

عایشه سخنش را چنین ادامه می دهد:

«... هنگامی كه حسن بن علی از فاطمه تولد یافت، در همان


ساعت زهرا از نفاس پاك شد غسل كرد و نماز مغربش را بجا آورد، و بدین جهت است كه او را زهرا نامیده اند».

بلی، هرگز معقول نیست كه همانند زنان دیگر، ناپاكی حیض و نفاس فاطمه علیهاالسلام را از عبادت باز دارد، او محبوبه ی خداست، و باید همیشه در حال حضور بوده، و درگاه الهی، حتی یك ساعت از وجود زهرا نباید خالی باشد.

2- ام سلمة می فرماید:

«ولدت فاطمة بالحسن فلم ارلها دما، فقلت یا رسول الله انی لم ار لها دما فی حیض و لا نفاس، فقال صلی الله علیه و آله و سلم: اما علمت ان ابنتی طاهرة مطهره لا یری لها دم فی طمث ولا ولادة». [13] .

«بعد از اینكه حسن از فاطمه (سلام الله علیها) متولد گردید، هیچ گونه آثار حیض و نفاس در او مشاهده نكردم، و موضوع را از پیامبر اكرم سوال نمودم، آن حضرت فرمود: مگر نمی دانی كه دخترم فاطمه پاك و پاكیزه است، و ناپاكی حیض و نفاس از او دور است».

حدیث فوق را حافظ محب الدین طبری در ذخائر العقبی روایت كرده است.

3- انس بن مالك از مادرش [14] چنین نقل می كند.


«ما رات فاطمه دما فی حیض و لا نفاس». [15] .

«فاطمه علیهاالسلام هرگز ناپاكی حیض و نفاس معمول زنانه را مشاهده ننمود».

4- امیرالمؤمنین سلام الله علیه می فرماید:

«سئل رسول الله: ما البتول؟ فانا سمعناك یا رسول الله تقول ان مریم بتول و فاطمه بتول. فقال صلی الله علیه و آله و سلم: البتول، التی لم تر حمره قط، ای لم تحض، و ان الحیض مكروه فی بنات الانبیاء». [16] .

«از پیامبر اكرم سؤال شد معنای بتول چیست؟ ما از شما شنیده ایم كه فرمودید مریم و فاطمه بتول بوده اند؟ رسول خدا در جواب فرمود: بتول آن زنی را می گویند كه هرگز آثار حیض و نفاس معمول زنانه در او مشاهده نشود؛ همانا حالت حیض شدن در دختر پیامبران مكروه می باشد».

لغت بتل در زبان عرب معنی انقطاع را می دهد، و در وجه تسمیه ی حضرت صدیقه سلام الله علیها به نام بتول علمای عامه احادیث مختلف یا مطالب گوناگونی نقل كرده اند، از جمله:

(1)- ابن اثیر [17] می گوید:


«سمیت فاطمه بالبتول لانقطاعها نساء زمانها فضلا و دینا و حسبا». [18] .

«فاطمه را به سبب انقطاع از زنان دیگر بتول گفته اند، مقام او در فضل و شرف و حسب و نسب و عوالم دینی از جمله ی بانوان عالم جدا و متمایز است».

(2)- ابن اثیر وجه تسمیه ی فاطمه علیهاالسلام به بتول را چنین ذكر می كند:

«لانقطاعها عن الدنیا ای الله». [19] .


«فاطمه، بتول نامیده شده است چون دل از دنیا گسسته و به خدا دلبسته است».

(3)- عایشه می گوید پیامبر به من فرمودند:

«... یا حمیراء، ان فاطمه لیست كنساء الادمیین لاتعتل كما یعتلون». [20] .

«... ای عایشه، بدرستیكه فاطمه همانند سایر زنان نیست و هرگز آثار حیض و نفاس در او ظاهر نمی شود».

(4)- ابوعبید هروی [21] در كتاب الغریبین می نویسد:


«سمیت فاطمة بتولا لانها بتلت عن النظیر».

«فاطمه را از این جهت بتول می گویند كه منقطع النظیر است، بی مثل و مانند، و بی همتاست».

5- حضرت باقر سلام الله علیه می فرماید:

«انما سمیت فاطمه بنت محمد الطاهرة لطهارتها من كل دنس و طهارتها من كل رفث، و ما رات قط یوما حمرة ولا نفاسا». [22] .

«به این جهت فاطمه دختر پیامبر اكرم به طاهره موسوم شده است كه خدا او را از جمیع ناپاكیها و آلودگیها پاك و منزه گردانیده است و حتی یك روز آثار حیض و نفاس در او دیده نشده است».

جمعی از دانشمندان از مطالب فوق چنین نتیجه گرفته اند كه همین پاك و منزه بودن فاطمه علیهاالسلام علت مجاز بودن اوست در همه حالات (در نشستن و برخاستن، خوابیدن و سكونت كردن) در مسجد النبی.

جصاص فقیه بسیار معروفی كه یكی از بزرگان علمای حنفی در قرن سوم است در كتاب احكام القرآن خودش مطالبی می گوید كه مضمون و حاصل آن چنین است: مجاز بودن پیامبر اكرم، علی ابن ابی طالب، فاطمه و حسنین در جمیع حالاتشان به ورود، نشستن، خوابیدن و سكونت داشتن در مسجد النبی به سبب آیه ی تطهیر است كه


در شان آنان نازل شده است، و در نتیجه نه تنها آغوش مسجد النبی بلكه تمام مساجد، همیشه و در هر حال، به روی آن موجودات مقدس باز است. [23] .

پنج تن علیهم السلام كه از جمیع آلودگیها و ناپاكیها منزه و پاكیزه اند مساجد همانند خانه های آنهاست؛ و خدای تعالی وجود مقدسشان را در احكام مسجد استثناء كرده است و به پیامبرش دستور داده است كه این موضوع را به اطلاع امتش برساند و اسامی یك یك آنان را اعلام نماید؛ و هرگز كسی به هیچ بهانه ای نمی تواند در این مورد به جمع آنان ملحق گردد.



[1] اين حديث از رواياتي است كه توسط نسائي نقل گرديده است. ادامه ي روايت چنين است:

«... ثم ارسل الي ابي بكر ان سد بابك فاسترجع، و قال: سمعا و طاعه، فسد بابه. ثم الي عمر ذلك. ثم صعد المنبر، فقال: ما انا سددت ابوابكم و لافتحت باب علي ولكن الله سد ابوابكم و فتح باب علي». (اللئالي المصنوعه ج 1/ 347).

سيوطي در اللئالي، حسن (و يا حسين) بن عبيدالله ابزاري (متوفاي 295 هجري) را متهم به وضع اين حديث نموده است كه در جواب بايد بگوييم:

اولا: كساني كه ابزاري را جرح نموده اند مستند اقوالشان طعني مي باشد كه احمد بن كامل در خصوص ابزاري كرده است. آنچه كه از كتب رجالي برمي آيد اين است كه قاضي كوفه احمد بن كامل بن شجره ي بغدادي (متوفاي 350 هجري) به بسياري از علماء بيهوده جسارت و توهين مي نموده و اين خود به دليل تكبر و خودپسندي وي بوده است. دار قطني درباره ي احمد بن كامل مي گويد: «اهلكه العجب»، يعني: اين كامل را كبر و غرور از بين برد. (تاريخ بغداد ج 4/ 358، لسان الميزان ج 1/ 249). دار قطني در جاي ديگر مي گويد: احمد بن كامل براي هيچيك از فقهاي زمان خويش ارزشي قائل نبود. (سير اعلام النبلاء 15/ 546، تاريخ الاسلام ذهبي- حوادث و وفيات 331 الي 350- ص 435).

ثانيا: چنين مي نمايد كه بعضي از علماي رجال عامه از آنجائيكه «ابزاري» بيشتر به ذكر مناقب اهل بيت مي پرداخته، طعن وي را كه توسط احمد بن كامل صورت گرفته است بعنوان مستمسكي جهت جرح كامل «ابزاري» اتخاذ نموده اند و از اين طريق هر روايتي را كه وي درباره ي مناقب اهل بيت نقل كرده است از موضوعات «ابزاري» قلمداد كرده اند كه از جمله ي آنها همين حديث مورد بحث يعني «حديث سد الابواب» مي باشد كه سيوطي آن را از جعليات «ابزاري» برشمره است، و حال آنكه نقل اين حديث اختصاصي به «ابزاري» ندارد.

لازم به ذكر است كه روايت ديگري با اين عبارت از ابن عباس نقل است: «ان النبي صلي الله عليه و آله و سلم امر (بسد) الابواب كلها، فسدت الا باب علي رضي الله عنه». (الدره الثمينه ص 161).

يعني: «پيامبر امر به بستن درهاي (منازل افراد كه به مسجد منتهي مي شد) نمودند، لذا تمامي درها بسته شده بجز در (منزل) علي».

[2] مجمع الزوائد ج 9/ 114، 115، السيره الحلبيه ج 3/ 374، كنز العمال ج 13/ 175، ح 36521. ادامه ي روايت چنين است: «... ثم ارسل الي ابي بكر ان سد بابك فاسترجع، ثم قال: سمعا و طاعه، فسد ببه. ثم ارسل الي عمر، ثم ارسل الي العباس بمثل ذلك. ثم قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: ما انا سددت ابوابكم و فتحت باب علي ولكن الله فتح باب علي و سد ابوابكم».

[3] ابوالفرج نورالدين علي بن ابراهيم بن احمد حلبي متوفاي 1044 هجري. وي صاحب كتاب معروف «السيره النبويه» مي باشد. او از ادبا و مورخين مشهور عصور متاخر عامه است و تاليفات بسياري دارد. وي در حلب زاده شد و در مصر فوت نمود. (الاعلام ج 4/ 251، معجم المولفين ج 2/ 436).

[4] حافظ ابوبكر احمد بن حسين بن علي بن موسي خسروجردي خراساني بيهقي متوفاي ج 458 هجري.

وي مولف كتاب معروف «السنن الكبري» مي باشد. كتابي كه ذهبي درباره اش مي گويد: «كسي به مانند آن را ننوشته است». بيهقي كتب بسياري تدوين نموده كه نام بعضي از آنها را در سير اعلام النبلاء مي توانيد بيابيد. سبكي درباره ي او مي گويد: «بيهقي يكي از ائمه ي مسلمين است». (الغدير ج 1/ 110، تذكره الحفاظ ج 3/ 1132، سير اعلام النبلاء ج 18/ 163، طبقات سبكي ج 4/ 8، طبقات الحفاظ ص 432).

[5] سنن بيهقي ج 7/ 65، السيره الحلبيه 3/ 375، فرائدالسمطين ج 2/ 28/ ح 368، كنزالعمال ج 12/ 101 ح 34182، 34183.

[6] التاريخ الكبير ج 2/ 67.

[7] سنن بيهقي ج 7/ 65، تاريخ مدينه دمشق (ط دار الفكر) ج 14/ 166.

[8] قبلا به مصادر عامه اشاره گرديد. از جمله ي مصادر شيعي نيز كه حديث سد الابواب را نقل كرده اند منابع زير مي باشد:

امال صدوق ص 273، 274، عيون الاخبار ج 1/ 182، علل الشرائع ص 201، 202، البرهان ج 2/ 193، تفسير الامام العسكري ص 17- 20، مناقب آل ابي طالب ج 2/ 194، 373، كشف الغمه ص 98، 331، 332، الطرائف ص 60- 63، العمده ص 175- 185، بحارالانوار 39/ 19- 35.

[9] در خصوص اين تقاضاي عباس بن عبدالمطلب و پاسخي كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم به وي داده اند به مصادر ذيل مراجعه بفرماييد:

معجم كبير طبراني ج 2/ 246/ ح 2031، مستدرك حاكم ج 3/ 117، السيره الحلبيه ج 3/ 374، نزل الابرار ص 35، فتح الباري ج 7/ 14، 15، مجمع الزوائد ج 9/ 115.

[10] ابوالعباس احمد بن يوسف بن احمد دمشقي قرماني متوفاي 1019 هجري. وي از مورخين نيمه ي دوم سده ي دهم هجري دمشق است و كتاب معروف اخبار الدول و آثار الاول از آن اوست. (كشف الظنون ج 1/ 26، هديه العارفين ج 1/ 159، معجم المطبوعات العربيه ج 2/ 1505، معجم المولفين ج 1/ 327).

[11] پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم به عايشه مي فرمايند: «يا عائشه ليله اسري بي الي السماء فادخلني جبرئيل عليه السلام الجنه ناولني تفاحه فاخذتها فاكلتها فصارت نطفه و نورا في صلبي فنزلت فواقعت خديجه، ففاطمه منها. فكلما اشتقت الي الجنه قبلتها يا عائشه، فاطمه حوراء انسيه. (فرائد السمطين ج 2/ 50، 51/ ح 381).

يعني: «اي عايشه، شبي كه من به آسمان (معراج) رفتم جبرئيل عليه السلام مرا به بهشت وارد نمود و سيبي به من داد؛ من آن سيب را گرفتم و خوردم. آن سيب نطفه و نوري در صلب من شد؛ آنگاه كه (از آسمان) فرود آمدم با خديجه نزديكي نمودم؛ و فاطمه از همان سيب بهشتي است. اي عايشه، من هرگاه كه مشتاق بهشت مي گردم فاطمه را مي بوسم. او حوريه ي بهشتي زنان عالم است».

مصادر ديگري نيز از عامه موجود است كه خوانندگان مي توانيد بعضي از آنها را در كتاب احقاق الحق ج 25/ 4- 7 بيابند.

در بحارالانوار ج 43/ 42 اين روايت از كتاب شرف المصطفي (تاليف خركوشي) نقل گرديده است. همچنين مراجعه بفرماييد به: تفسير فرات- ذيل آيه ي (و يومئذ يفرح المومنون- بنصر الله (الروم/ 4، 5)- ص 321/ ح 435، علل الشرائع ص 184.

[12] اين جملات با عبارات مختلفي از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل گرديده است كه از جمله ي آنهاست:

«فانا اذا اشتقت الي الجنه، ادنيتها فشممت ريح الجنه»، يا

«فكلما اشتقت رائحه الجنه، شممت رائحه ابنتي فاطمه»، يا

«انا اشم منها (اي فاطمه) رائحه الجنه»، يا

«فما قبلتها (اي فاطمه) الا وجدت رائحه شجره طوبي منها» و عبارات ديگري كه به همين مضمون است. مراجعه بفرماييد به:

معجم كبير طبراني ج 22/ 400- ح 1000، مستدرك حاكم ج 3/ 153- 154، مجمع الزوائد ج 9/ 202.

اين روايت در كتب بسياري از علماي شيعه نيز موجود است، كه از جمله ي آنهاست: علل الشرائع ص 183، 184، تفسير فرات ص 76، 211/ ح 49، 286، عيون الاخبار ج 1/ 94، 95، توحيد صدوق ص 118، احتجاج طبرسي ص 409، كشف الغمه ص 137، 138، بحارالانوار ج 8/ 119، 151، 189، 190، ج 43/ 4- 6.

[13] ذخائر العقبي ص 44، نزهه المجالس ج 2/ 227، ارجح المطالب ص 247.

[14] نام مادر انس بن مالك، «ام سلمه بنت ملحان» مي باشد.

[15] روايات ام سليم در احقاق الحق ج 10/ 309، 310 به نقل از تاريخ كبير بخاري و التدوين (تاليف رافعي) آمده است.

[16] ارجح المطالب ص 241، 247.

[17] ابوالسعادات مجدالدين مبارك بن محمد بن محمد بن عبدالكريم بن اثير شيباني جزري شافعي متوفاي 606 هجري.

وي مولف كتاب معروف «النهايه في غريب الحديث و الاثر» و «جامع الاصول» مي باشد. برادر وي كه صاحب كتاب «الكامل» است شرح حال وي را در كتاب خويش آورده است و مي گويد: «برادرم مجدالدين ابوالسعادات در چند علم از جمله فقه و اصولين و نحو حديث و لغت عالمي برجسته بود و تصانيفي مشهور در تفسير و حديث و نحو و حساب و غريب الحديث دارد، همچنين رساله هايي را تدوين نموده است. او نويسنده ي بسيار حاذق و موفقي بود بطوريكه در ميان مردم ضرب المثل شد. فردي بود متدين و متين، و ملازم راه و طريق مستقيم، خدايش رحمت كند و از او راضي باشد. او تحقيقا از نيكان زمان بود. شايد كسي كه در روزگار ما هستند و او را شناخته اند مي دانند كه من در تجليل از او كوتاهي نمودم». (الغدير ج 1/ 118، سير اعلام النبلاء ج 21/ 488، شذرات الذهب ج 5/ 22، البدايه و النهايه ج 13/ 65، الكامل في التاريخ ج 12/ 288، طبقات سبكي ج 5/ 366).

[18] النهايه- ذيل كلمه ي «بتل»- ج 1/ 94.

[19] النهايه- ذيل كلمه ي «بتل»- ج 1/ 94.

[20] اين روايت را طبراني در معجم كبير خود آورده است و متن كامل آن چنين است:

«حدثنا عبدالله بن سعيد بن يحيي الرقي، ثنا احمد بن ابي شيبه الرهاوي، ثنا ابوقتاده الحراني، ثنا سفيان الثوري، عن هشام بن عروه، عن ابيه، عن عائشه، قالت: كنت اري رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم يقبل فاطمه، فقلت: يا رسول الله، اني اراك تفعل شيئا ما كنت تفعله من قبل. فقال: يا حميراء انه لما كان ليله اسري بي الي السماء ادخلت الجنه، فوقعت علي شجره من شجر الجنه ام ار في الجنه شجره هي احسن منها حسنا، و لا ابيض منها ورقه، و لا اطيب منها ثمره، فتناولت ثمره من ثمرتها فاكلتها، فصارت نطفه في صلبي، فلما هبطت الارض واقعت خديجه، فحملت بفاطمه، فاذا انا اشتقت الي الجنه شممت ريح فاطمه، يا حميراء ان فاطمه ليست كنساء الادميين لاتعتل كما يعتلون». (معجم كبير طبراني ج 22/ 400- 401/ ح 1000، مجمع الزوائد ج 9/ 202. همچنين مراجعه بفرماييد به فرائدالسمطين ج 2/ 61/ ح 386).

[21] ابوعبيد احمد بن محمد بن محمد بن عبدالرحمن هروي شافعي متوفاي 401 هجري. وي از علماي برجسته ي لغت مي باشد و كتاب «الغريبين» او كه در خصوص غريب القرآن و غريب الحديث مي باشد بسيار معروف است. ذهبي از او با عنوان «علامه» ياد مي كند و ابن خلكان درباره ي «الغريبين» وي مي گويد: «اين كتاب در تمامي عالم منتشر شده و از كتب سودمند مي باشد». (وفيات الاعيان ج 1/ 95، سير اعلام النبلاء ج 17/ 146، طبقات سبكي ج 4/ 84، النجوم الزاهره ج 4/ 228).

[22] بحارالانوار ج 43/ 19.

[23] اصل عبارت جصاص چنين است:

«انما تطهير مسجد رسول الله لعلي و فاطمه و ابنيها نتيجه آيه التطهير، فمن طهره الجليل فهو طاهر مطهر يحل له ان يحل كل موضع قدس و كرامه و شرف و عز».